اگر به سی سال قبل بازگردید در چنین ایّامی به سخنان فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری (رضوان الله تعالی علیه) بر خورد خواهید کرد که روز 21 بهمن 1371 در جمع شاگردان درس خارج فقهشان ایراد و ضمن دعوت از آنها به حضور در راهپیمایی 22 بهمن ماه، مطالبی بیان کردند که مثل همیشه به مذاق حکومتی ها خوش نیامد و علاوه بر تحریک مردم و تظاهرات توهین آمیز در کنار بیت شریفشان، به غارت اموال و آرشیو چندین سالۀ معظّمٌ له پرداختند.
فقیه عالیقدر در سخنان مهم و دلسوزانه شان فرمودند:
«احمد آقا [خمینی] یک روز آمد اینجا، [به او] گفتم که تو حالا را نگاه میکنی ولی من میخواهم که صد سال دیگر هم مردم سوژه و بهانهای نسبت به انقلاب نداشته باشند. در آخرین ملاقاتم با امام که احمد هم آنجا نشسته بود و این آقای آسیدهادی خودمان هم بود، من به امام گفتم که آقا ما دلمان میخواست حضرت عالی با آن قداست و چهرهی ملکوتی که وارد ایران شدید که تمام ارگانها و تمام طبقات به حضرتعالی عشق میورزیدند همان قداست و چهرهی ملکوتی باقی میماند. کارهای خلافی که در زندانها و دادگاهها و ارگانها میشود به حساب شما گذاشته نمیشد.
من نمیگویم در زمان پیغمبر و امام علی کار خلاف نمیشد. در زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین (علیهماالسّلام) هم کار خلاف میشد اما آنها هیچوقت جرات نمیکردند بگویند «پیغمبر و علی دستور دادند ما این کار را کنیم»، مخفیانه [کارهای خلاف] میکردند؛ ولی متاسفانه طوری شده است که در برخی از ارگانها یا زندانها تندیهایی میشود و کارهایی میشود و میگویند «نظر حضرت امام است»، من از این رنج میبرم که به حضرت عالی اینها را نسبت میدهند و چهرهی شما را منکوب میکنند. من دلم میخواهد تا صد سال دیگر هم طوری باشد که این ولایت فقیهی که بعد از ۱۴۰۰ سال پیدا شده و قدرت را دست گرفته است نقطهی ضعفی نداشته باشد. نقطههای ضعف به دیگران نسبت داده شود نه به اصل حضرتعالی. به احمد هم همین را گفتم، خدمت ایشان در آخرین ملاقات هم گفتم که ما دلمان میخواهد آن قداست و چهرۀ ملکوتی که شما دارید همانطور با عظمتش باقی باشد و نقطهی ضعفی در آن نباشد. منظور این است که تمام تذکراتی که من به ایشان کتباً یا اینجا گفتم غرضم این بوده که نقطههای ضعف برطرف شود.
و من خیلی خوشحالم که بسیاری از تندیها را به واسطهی آن دادگاه عالی که ما اینجا تشکیل داده بودیم و یا چیزهای دیگر جلوی خیلی از تندیها را گرفتیم. یکی از بزرگانی که الان تهران هست و از علماست چهار پنج ماه پیش گفته بود که چند نفر از افراد ردهبالای اطلاعات به او گفتند که «ما را در آن شرایط وادار کردند که گواهی دهیم بیت فلانی در اختیار منافقین قرار گرفته و منافقین به فلانی خط میدهند و ما هم متاسفانه این گواهی را دادیم. آیا خدا از سر تقصیر ما میگذرد؟» آن آقا گفته بود پیش من آمدند و این شهادت را دادند.
مفتنین [فتنهگران]، آنها که نمیخواستند انقلاب محفوظ بماند و شاید هم عناصر خارج هم لابلای آنها باشند… چنانچه من به خود حضرت امام هم یکبار عرض کردم که آقا وقتی که در سازمان سیا، کاگب نفوذ میکند و در کاگب هم سازمان سیا نفوذ میکند شما احتمال بدهید که در ارگانهای ما هم ایادی داشته باشند. البته بچههای خوب خیلی داریم ولی احتمال بدهید عناصری هم باشند که بیایند خط بدهند.
منظور این است که مفتنین کار خودشان را کردند و فتنه درست کردند و من خدا را شکر به جا میآورم که هیچ وقت نه مقام میخواستم، نه علاقه به مقام داشتم و دارم. و همه هم بدانند هیچ وقت من برای مقام فعالیت نکردم. از هی چیز و هیچکس هم الحمدلله نمیترسم. در آن وقت [پیش از انقلاب] هم که ما را زندان میبردند هم خدا را گواه میگیرم من از اعدام هم وحشت نداشتم. نه ترس داشتم، نه طمع دارم الحمدلله، اما برای انقلاب و اهداف انقلاب دلم میسوزد و اگر چنانچه کارهایی شود که مردم [از انقلاب] زده شوند من ناراحت میشوم. مَثَل من و مَثَل بعضی دیگر مَثَل آن دو نفر زنی است که سر بچه با هم نزاع داشتند، و آخر حکم شد که بیاییم بچه را نصف کنیم، آنکه به حق بود و مادر، از حق خودش گذشت برای اینکه بچه تلف نشود.
من خیلی حرف دارم بزنم اما اگر حرفی نمیزنم و ساکت هستم نه از ترس است، نه از طمع. خدا شاهد است برای این است که میخواهم اصل اهداف انقلاب محفوظ بماند و حتیالمقدور مردم اصل انقلاب و نظام را حفظ کنند. روی این اصل است که من ساکت بودم و هستم، نه اینکه حرفی ندارم.
آن وقت میبینم حقکشیها و خلاف واقعهایی گفته میشود. اینها واقعیاتی است که برای شما میگویم، کسانی که ما میآمدیم فتوای امام را بگوییم جلوگیری میکردند و میگفتند «اینجا خمینی، خمینی راه نیندازید، ما میخواهیم کاسبیمان را کنیم!»، حتی فتوای امام هم نمیگذاشتند بگویم حالا شدهاند حامی انقلاب، این روزها تعبیر میشود به فرصتطلبان.»
در کنار این توهین ها و تظاهرات پی در پی می توان به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی اشاره کرد که در روز 26 بهمن ماه 1371 بدون درج متن کامل سخنان دوم شخص انقلاب اسلامی مقاله ای با عنوان «سخنی صریح با آقای منتظری» به تکرار مطالب خلاف واقع پرداخت که متن آن را در بالا ملاحظه می نمایید.
این روزی نامه فراموش کرد که تا چهارسال قبل از آن از ایشان با عنوان "قائم مقام رهبری" و "حضرت آیت الله العظمی" و دلسوز انقلاب و ملت نام می برد ولی حالا اینگونه می نویسد. در بخشی از این مقاله آمده است:
«(ایشان) یک بار دیگر نشان دادند که دست از ساده اندیشی برنداشته و همچنان تحت تأثیر شیاطینی هستند که ایشان را به مخالفت با امام کشاندند»
همچنین این نشریه که صاحب امتیاز آن رهبر کنونی جمهوری اسلامی است فقیه عالیقدر را به انتشار نامه 6 فروردین 1368 تهدید کرده و نوشت:
«اگر این نامه روزی منتشر شود مردم به عمق قضایا پی خواهند برد و تکلیف خود را درخواهند یافت.»
نامه ای که دیدیم در جریان حوادث تلخ آبان 1376 منتشر شد و همه فهمیدند متأسفانه اصل این نامه توسط فرزند امام یعنی مرحوم حاج احمد نوشته شده و با نامه ای که روز 8 فروردین نوشته شده و در همان زمان هم در روزنامه ها منتشر و در صدا و سیما قرائت شد در تناقض بوده و 180 درجه تفاوت دارد و بیش از آنکه بر علیه فقیه عالیقدر از آن استفاده شود امام راحل و رهبرکبیر انقلاب اسلامی به واسطۀ انتشار آن متضرّر شدند.
تشکیک فرزند استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص دو نامه منتسب به امام خمینی...
ما را در سایت تشکیک فرزند استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص دو نامه منتسب به امام خمینی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : manazel22 بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 14:01