آرشیو تاریخی 44/ سخنرانی ۲۱ بهمن ۱۳۷۱، و حمله و غارت نیروهای نظامی + فایل صوتی آن

ساخت وبلاگ

فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری (قدّس الله نفسه الزّکیّة) در تاریخ ۲۱ بهمن سال ۱۳۷۱ طی سخنانی در خصوص مسائل مطرح شده پس از استعفا از قائم مقامی رهبری و اینکه به خاطر اهداف عالیۀ انقلاب اسلامی از حق خویش گذشتند مطالب مهم و مبسوطی ایراد فرمودند که متأسفانه پس از آن افراد به ظاهر حزب اللهی به تحریک نیروهای وزارت اطلاعات فلاحیان و دادگاه ویژۀ روحانیت به درب منزل ایشان هجوم آوردند و علاوه بر شعارهای توهین آمیز و وارد کردن خسارات فراوان آرشیو چندین سالۀ آن مرجع راحل و عظیم الشّأن را به غارت بردند.

ذیلاً بخشی از خاطرات آن فقیه عالی مقام را در این خصوص ملاحظه می کنید. ضمناً فایل صوتی این سخنرتنی برای اولین بار از طریق این وبلاگ در اختیار دوستدارن مرجعیت مستقل شیعه قرار می گیرد. 

«سؤال: حضرتعالى در ۲۱ بهمن سال ۷۱ سخنرانى مهمى به مناسبت سالگرد پیروزى انقلاب ایراد فرمودید كه متعاقب آن در روز جمعه ۲۳ بهمن گروه‌هاى فشار پس از نماز جمعه به حسینیه و دفتر حضرتعالى حمله كرده و با پرتاب سنگ و شعارهاى مستهجن اقدام به تهدید نمودند، و روز شنبه ۲۴ بهمن نیز به محل درس یورش آورده و عدّه‌اى از شاگردان را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت نمودند، شنبه شب نیز نیروهاى نظامى زیادى ضمن محاصره منطقه به حسینیه و دفتر حضرتعالى هجوم آورده و خسارات زیادى را وارد ساختند؛ لطفاً ضمن بیان ماجرا بفرمایید چه چیزى موجب گردید تا حضرتعالى ضرورت آن سخنرانى را احساس نمایید، و آیا حملات پس از آن را پیش بینى مى كردید؟

جواب فقیه عالیقدر: در آن زمان خفقان شدیدى علیه برخى نیروهاى انقلاب به وجود آمده بود، تعداد زیادى از بچه هاى خوب انقلاب را به بهانه هاى مختلف بازداشت كرده بودند و هیچ كس صدایش بلند نمى‌شد و اعتراض نمى كرد، برخى مسئولان هم مصاحبه كرده و به دروغ ادعا كردند كه ما حتى یك زندانى سیاسى در ایران نداریم! درهمان ایام آقاى حاج داوود كریمى و آقاى محمود دردكشان و بعضى دیگر از نیروهاى مخلص را دستگیر كرده و تحت فشارهاى روحى و جسمى قرار داده بودند و - برحسب آنچه نقل شد- از آنان خواسته بودند تا مصاحبه تلویزیونى كنند و بگویند ما زیر نظر آقاى منتظرى قصد كودتا و براندازى داشتیم و...! خلاصه در آن شرایط من احساس كردم كه لازم است سكوت را بشكنم و در حد توان از حقوق بچه هاى مخلص انقلاب دفاع كنم و تذكراتى را كه به نظرم مى رسید گوشزد نمایم. صحبت‌هاى من در آن روز شاید كمتر از ربع ساعت بود، دو روز پس از این صحبت‌ها یك عده را از نماز جمعه تحریك كردند و مقابل خانه ما تجمع كرده و با شعارهاى زننده و پرتاب سنگ اقدام به تهدید نمودند. روز سوم هم تعدادى از آنان به طور هماهنگ به محل درس آمدند تا درس را به هم بزنند؛ من تصمیم گرفته بودم به هر ترتیب شده در درس حاضر شوم و درسم را بگویم ولى وقتى مشورت كردم عدّه‌اى معتقد بودند ممكن است این‌ها اهداف دیگرى داشته باشند و در نهایت میان آنها و شاگردان درگیرى و زدوخورد صورت بگیرد، روى این اساس چون نزدیك ماه مبارک رمضان هم بود - و سه روز بیشتر به تعطیلات حوزه نمانده بود- به احمدآقا گفتم برو اعلام كن درس تا بعد از ماه مبارك تعطیل است، و احمد هم همین كار را كرد و تقریباً برنامه آنان به هم خورد؛ ولى با این حال شروع كرده بودند به شعاردادن و ضرب و شتم بعضى از شاگردان، و اطلاعات هم كه در صحنه حضور داشت علناً از آنها حمایت كرده و بعضى از شاگردان مضروب را دستگیر كرده بود!

خلاصه جوّ رعب و وحشت شدیدى درست كردند و این ادامه داشت تا این‌كه در همان شب حدود ساعت ده به همراه حدود هزار نیروى نظامى به فرماندهى آقاى روح الله حسینیان و با قطع برق و تلفن، منطقه را محاصره كرده و با جرثقیل و دستگاه برش و... اقدام به كندن درها و شكستن شیشه ها نمودند و وارد دفتر و حسینیه و تلفنخانه و خانه پاسدارها شدند و اموال شخصى از جمله اموال مربوط به مرحوم محمّد و نیز آرشیو چهارده ساله ما را كه مجموعه ارزشمندى بود -به گفته آقایان با چند وانت- بردند. خلاصه این تهاجم تا حدود ساعت سه بعد از نیمه شب ادامه داشت و همسایه ها و اهل محل را دچار وحشت و اضطراب نمود. متأسفانه در بعضى روزنامه ها اخبار و حوادث را به صورت وارونه منعكس كردند و هرچه خواستند نوشتند و این درحالى بود كه ما حق یك كلمه تكذیب و دفاع نداشتیم.

...متأسفانه برخى از پاسدارهاى منزل و بعضى از آقایان همسایگان از جریان اطلاع پیدا كرده بودند ولى به من نگفتند. من یک دفعه دیدم صداى كندن درها و شكستن شیشه ها و هیاهوى زیادى مى‌آید و خانه ما از دو طرف و خانه‌هاى اطراف محاصره شده و احدى را اجازه ورود و خروج نمى دهند، و خبر آمد كه خانواده مرحوم ربانى املشى غش كرده است، برق و تلفن ها قطع شد و خانواده ما گریه مى كرد، و در این اثنا، خانواده سعید كه تازه بچّه دار شده بود هراسان و گریان آمد در اتاق من كه چه باید كرد؛ و این جریان پنج ساعت طول كشید. آرشیو چندین ساله و نامه ها و تلگرافات و روزنامه ها و لوازم صوتى و زیراكس و ضبط و ماشین‌ها هر چه بود حتى پول‌ها را بردند و بعداً شاهدان عینى ماجرا گفتند كه برخى افراد سپاه و اطلاعات و مساعدین آنها بعضى از اشیا را از یكدیگر مى ربودند...

من الحمدلله استقامت خود را در آن شب از دست ندادم و مشغول ذكر و دعا و قرآن بودم.»

کتاب «خاطرات آیت الله العظمی منتظری» صفحه ۷۳۳ تا ۷۳۶

جهت استماع سخنان آن فقیه مظلوم بر روی لینک زیر کلیک نمایید:

سخنان فقیه عالیقدر در 21 بهمن 1371

تشکیک فرزند استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص دو نامه منتسب به امام خمینی...
ما را در سایت تشکیک فرزند استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص دو نامه منتسب به امام خمینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manazel22 بازدید : 116 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 2:26